نامی در کتاب‌ها٫ مردی در غربت

اوایل سال تحصیلی پارسال بود که خبر رسید اسم چندتا از پروژه‌ها و فعالیت‌های تاثیرگذارم در کتاب‌های درسی ذکر شده و معلم‌ها درباره من و کارهام به دانش‌آموزها آموزش میدن و در کتاب قصه‌های تاریخی که اکنون در حال نوشتن است نام تو برده شده.
این خبر درست زمانی به من رسید که ایران را ترک کرده بودم. این که خودم در کشور جایی نداشتم، اما کارهایم هنوز اثرگذار بود، از سختی دوری کم می‌کرد. اما غم بزرگتر این بود که می‌دانستم می‌توانستم صدها برابر موثرتر باشم، ولی نشد یا نخواستند که باشم.

با یادآوری آخرین سیلی که خوردم، و از شدت آن خونریزی بینی و گوشم شروع شد و چشم‌هایم سیاه شد، به خودم آمدم که دیگر در ایران نیستم و باید به شکلی دیگر موثر باشم.

یادم آمد که بیرون ایران، کلی قهرمان دیدم که از هر انگشتشان هزار هنر می‌ریزد. قهرمان‌هایی که سال‌ها در ایران زندگی کردند و برای مردم و کشورشان کلی افتخار و ارزش آفریدند، اما حالا در غربت و دور از وطن خود، روز و شب را با این حس می‌گذرانند که نکند هیچ کسی آنها را یادش نیست… من که جز خیر چیزی برای کشور و مردمم نخواستم.

اما در میان همین قهرمانان، بعضی از آنها که سرسخت‌ترین بودند، حرف‌های خوبی می‌زدند. مثلاً یک بار در جمع نخبه‌های دور از وطن، یکی از آنها به من گفت: “آقا وحید، غم‌هایت را تنهایی نخور. شاید خیلی‌ها یادشان برود که من یا تو کی هستیم، ولی خودمان که خوب یادمان هست کی هستیم و توانایی‌هایمان چیست و چه کارهایی کردیم. مهم مکان نیست، مهم آن ذات توانمند آدم است که هرجا باشد، کار خود را می‌کند. چه اینجا و چه آنجا. حالا بگذار آنها ما را یادشان برود، ولی ما آنها را یادمان هست و همیشه دوستشان داریم. ما هرجا که هستیم همچنان توانمند و موثر و قدرتمند خواهیم ماند مانند قبل.”

  1. #قهرماناندوراز_وطن
  2. #یادگاردرکتاب
  3. #افتخار_ایران
  4. #تأثیرگذاریازراه_دور
  5. #نخبه‌های_ایرانی
  6. #زندگیدرغربت
  7. #افتخارات_ایرانی
  8. #قهرمانفراموشنشده
  9. #دلتنگیوطن
  10. #داستانیکقهرمان
  11. #دلتنگیدرغربت
  12. #قهرمانی_بی‌مرز
  13. #نامیدرتاریخ
  14. #حکایتدوراز_وطن
  15. #خاطرات_افتخار

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *